fa

گفتگوی دکتر رضاسمیع‌زاده با جابارنامه

1404/02/22 اخبار عمومی

دکتر رضا سمیع‌زاده، مدیر عامل هلدینگ فاخر در مصاحبه‌ای در دومین شماره نشریه جابارنامه، دیدگاه خود را درباره اکوسیستم‌های دیجیتال در حوزه پست و لجستیک به اشتراک گذاشت، شرح کامل این مصاحبه را در ادامه می‌خوانیم:

دکتر  رضا سمیع‌زاده که دانش‌آموخته دکتری فناوری اطلاعات از دانشگاه تربیت مدرس و کارشناسی و کارشناسی ارشد مهندسی صنایع از دانشگاه صنعتی شریف هستند، هم‌اکنون به‌عنوان عضو هیئت علمی گروه مهندسی صنایع دانشگاه الزهرا فعالیت می‌کنند.

سوابق مدیریتی درخشان ایشان، می‌توان مدیریت عامل شرکت گسترش انفورماتیک ایران، مدیریت عامل ایران‌مال، رئیس هیأت مدیره مرکز اپل ایران، مدیر عامل پدیسار، مدیر کارخانه داروگر، مدیر سیستم پروژه شرکت کنترل ترافیک تهران، همکاری در طرح توسعه نیشکر و… تا در نهایت مدیریت عامل هلدینگ فاخر با پیشینه تیپاکس و عنوان اولین پست خصوصی ایران را دید.

نشان‌دهنده عمق تجربه و تعهدشان به توسعه و نوآوری است. اکنون، در جایگاه مدیرعامل هلدینگ فاخر، که با پیشینه تیپاکس به‌عنوان اولین پست خصوصی ایران شناخته می‌شود، ایشان با نگاهی راهبردی به آینده لجستیک و اکوسیستم‌های دیجیتال می‌نگرند.

در این گفت‌وگو، دکتر سمیع‌زاده از مفاهیم کلیدی چون اکوسیستم‌های انسان‌محور، نقش توانمندسازها در لجستیک، و اهمیت نوآوری‌های داده‌محور در عصر پیشادیجیتال سخن می‌گویند و دیدگاه‌هایشان را درباره چگونگی تحول زنجیره تأمین و خدمات پستی در ایران به اشتراک می‌گذارند.

در این شماره از جابارنامه سراغ ایشان رفتیم. در ادامه نظرهای رضا سمیع‌زاده را در خصوص اکوسیستم‌های دوران دیجیتال می‌خوانید.

با توجه به نگاه شما که بیان می‌کنید ما در مرحله پیشا‌دیجیتال تحول دیجیتال در حوزه پست و لجستیک قرار داریم، دو مفهوم متفاوت اتوماسیون و ارکستریشن  در مدیریت زنجیره تأمین چگونه قابل تشریح هستند و نگاه هلدینگ به کدام یک از این دو مفهوم نزدیک‌تر است؟

از شما بسیار سپاسگزارم بابت زحمتی که برای این مصاحبه متحمل شده‌اید. برای پاسخ به این سؤال، لازم می‌دانم مقداری زمینه‌سازی کنم. مفهوم اتوماسیون، اگر بخواهیم از منظر تاریخی به بلوغ صنعتی آن نگاه کنیم، مربوط به سال‌ها پیش است؛ شاید حدود ۳۰ یا ۴۰ سال پیش، زمانی که فرآیندها را به حوزه‌های سخت‌افزاری و نرم‌افزاری منتقل کرده و از آن‌ها استفاده می‌کردند. اما به نظر می‌رسد که مفهوم پیشا‌دیجیتال از این مرحله عبور کرده است؛ چرا که مدت زیادی از پایان دوره اتوماسیون می‌گذرد. برای توضیح بیشتر درباره پیشا‌دیجیتال، باید از یک خاستگاه شروع کنم. این خاستگاه می‌تواند اقتصاد مشارکتی باشد، اما ترجیح می‌دهم از این موضوع آغاز نکنم. همچنین، می‌توان از مفهوم اکوسیستم شروع کرد و من نیز از همین خاستگاه بحث را ادامه می‌دهم. مفاهیم پیشا‌دیجیتال شامل مواردی نظیر کسب و کار به کسب و کار  و کسب و کار به مشتری  است. در فضای پیشا‌دیجیتال، این ارتباطات همچنان برقرار بود؛ به این معنا که کسب‌وکارها با سایر کسب‌وکارها یا مصرف‌کننده نهایی همکاری می‌کردند. این ارتباطات همچنان وجود دارد و حتی اگر وارد عصر دیجیتال نمی‌شدیم، باز هم باقی می‌ماند. با این حال، مفهومی که من قصد دارم درباره خاستگاه آن بحث کنم،  تمرکز بر مفهوم اکوسیستم در انسان  اکوسیستم، مفهومی است که باید با دقت بیشتری به آن توجه کنیم. به نظر می‌رسد که در بحث ما درباره مفهوم دیجیتال، اگر حیطه زندگی بشر را در ده زمینه مختلف تقسیم‌بندی کنیم، می‌توانیم به حیطه‌هایی مانند مطالعه، ورزش و فعالیت‌های روزمره اشاره کنیم. این حیطه‌ها، که معمولاً ده بخش اصلی زندگی انسان را تشکیل می‌دهند، می‌توانند چارچوب مناسبی برای تحلیل باشند. در زمینه موردنظر ما، تمرکز بر مفهوم تمرکز بر مفهوم یا همان اکوسیستم در انسان است. به این معنا که اکوسیستم‌هایی طراحی و ایجاد می‌شوند که بخشی یا حتی تمام این ده نیاز انسان را پوشش دهند. به عنوان نمونه، می‌توان به نیازهایی مانند حرکت‌پذیری، سلامت، بازیابی انرژی یا فعالیت‌های تفریحی،  تعاملات اجتماعی ومصرف اشاره کرد. هدف اکوسیستم‌هایی که در فضای دیجیتال یا حتی پسا‌دیجیتال شکل می‌گیرند، این است که به گونه‌ای عمل کنند که انسان بتواند نیازهای خود را با ساده‌ترین روش و تنها از طریق اعلام آن، برآورده کند. این نیازها از طریق تعاملات و ارتباطات درون اکوسیستم تأمین می‌شوند. بنابراین، در اینجا دیگر فقط درباره مفاهیمی مانند کسب و کار به کسب و کار یا کسب و کار به مشتری صحبت نمی‌کنیم. بحث اصلی ما در مورد تمرکز بر مفهوم است، یعنی اکوسیستم‌هایی که برای انسان طراحی شده‌اند تا پاسخگوی تمامی نیازهای او باشند. تمام مفاهیمی همچون  کسب و کار به کسب و کار، کسب و کار به مشتری، بنگاه به دولت و حتی مفاهیم مرتبط با حاکمیت‌ها، به نظر من در نهایت در مفهوم تمرکز بر مفهوم (اکوسیستم در انسان) گنجانده می‌شوند. اگر بخواهیم به طور دقیق‌تر به ساختار تمرکز بر مفهوم بپردازیم، این ساختار شامل سه بخش اصلی است:

 توانمند سازها: این بخش شامل کسانی است که ابزارها، منابع یا شرایط لازم را برای دیگر اجزای اکوسیستم فراهم می‌کنند. آن‌ها به ایجاد زیرساخت‌ها و توانمندسازی کمک می‌کنند تا اکوسیستم به درستی عمل کند.

 تولیدکنندگان یا سرویس‌دهندگان: این بخش شامل کسانی است که تولید می‌کنند و یا خدمات را ارائه می‌دهند. آن‌ها تولیدکننده محصول یا ارائه‌دهنده خدمت هستند که نیازهای مشتریان را برآورده می‌کنند.

 یکپارچه‌کننده‌ها: این بخش شامل کسانی است که فعالیت‌های تولیدکنندگان را یکپارچه می‌کنند و هماهنگ‌سازی می‌کنند تا تمامی بخش‌ها در راستای یک هدف مشترک عمل کنند. این گروه نقش هماهنگ‌کننده و مدیر را دارند.

در این اکوسیستم، جایگاه لجستیک در واقع در دسته توانمندسازها قرار دارد. لجستیک وظیفه فراهم‌سازی زیرساخت‌های لازم برای انتقال و توزیع کالا و خدمات را بر عهده دارد و این امر به دیگر اجزای اکوسیستم امکان فعالیت می‌دهد. بنابراین، می‌توان گفت که در اکوسیستم تمرکز بر مفهوم، لجستیک بیشتر در نقش توانمندسازها عمل می‌کند و نه به عنوان یکپارچه کنندگان یا تولیدکنندگان.

اکوسیستم کسب و کار به‌عنوان یک اجتماع پویا و در حال تکامل از کسب‌وکارهای  کسب و کار به کسب و کار و کسب و کار به مشتری به ‌طور ویژه به دنبال شناسایی، برآوردن و پرداختن به نیازهای اصلی بشر است. هدف نهایی این اکوسیستم، رفع نیازهای انسان در ابعاد مختلف و به شیوه‌ای مؤثر است. در این راستا، یک دیدگاه رادیکال و مشتری‌محور برای اکثر شرکت‌های کسب و کار به مشتری کنونی نه تنها به‌عنوان یک ایده‌آل به‌شمار می‌رود بلکه به‌عنوان یک ضرورت برای رشد و بقای شرکت‌ها در دنیای امروز مطرح است. در حقیقت، به‌ویژه در عصر اکوسیستم‌ها، این رویکرد نه‌تنها برای کسب و کار به مشتری بلکه برای سازمان‌های  کسب و کار به کسب و کار نیز ضروری است. سازمان‌های  کسب و کار به کسب و کار باید به این نکته توجه داشته باشند که رابطه با مشتریان نهایی دیگر صرفاً غیرمستقیم نیست. در واقع، نگاه استراتژیک به تمرکز بر مفهوم (اکوسیستم در انسان) ایجاب می‌کند که به تصویر کلی نیازهای انسان توجه داشته باشیم و بپرسیم: «چگونه می‌توانیم زندگی انسان‌ها را آسان‌تر کنیم و از طریق چه افرادی می‌توانیم این کار را انجام دهیم؟» این تفکر نه‌تنها به شکل‌دهی ارزش‌ها کمک می‌کند بلکه در ایجاد راه‌حل‌هایی که واقعاً برای بشریت ضروری هستند نیز تأثیرگذار است. در این رویکرد، تمرکز بر مفهوم به‌عنوان یک پارادایم، به طور مؤثرتر و کارآمدتر در ارائه راه‌حل‌هایی که برای انسان‌ها مورد نیاز است، عمل می‌کند و به رشد و پیشرفت اکوسیستم کمک می‌نماید.

این پارادایم به تثبیت موقعیت شرکت‌ها کمک کرده و از طریق طیف گسترده‌ای از اثرات مثبت، امکان‌پذیر ساختن سودآوری رقابتی و پایداری را فراهم می‌آورد. در پارادایم تمرکز بر مفهوم، کسب‌وکارها می‌توانند سه نقش تولیدکننده، یکپارچه‌کننده، و توانمندسازها را ایفا کنند. یکپارچه‌کننده‌ها نزدیک‌ترین فاصله با مشتری را دارند و به‌عنوان یکپارچه‌کننده اقدامات سایر کسب‌وکارها در برآوردن نیازهای مشتریان عمل می‌کنند. تولیدکننده  شامل تولیدکنندگان کالا و ارائه‌دهندگان خدمات هستند، در حالی که توانمندسازها کسب‌وکارهایی هستند که به فعالان سایر نقش‌ها کمک می‌کنند. فعالان صنعت لجستیک اغلب در نقش توانمندسازها قرار می‌گیرند. همان‌طور که اشاره شد، یکپارچه‌کننده‌ها به دلیل ارتباط مستقیم با مصرف‌کنندگان قادرند نیازهای آن‌ها را سریع‌تر شناسایی کنند و از این طریق منتفع شوند. در این راستا، تولیدکنندگان، به‌ویژه تولیدکنندگان کالاها، به این نتیجه رسیدند که باید مستقیماً کالاهای خود را به مصرف‌کنندگان برسانند. مدل کسب‌وکار (مستقیم به مصرف‌کننده) به‌عنوان پاسخی به این نیاز شکل گرفته است. اما تحقق این مدل کسب‌وکار وابسته به توانمندی‌هایی است که از طریق صنعت لجستیک فراهم می‌شود. بنابراین، رقابتی فشرده میان تولیدکنندگان کالا و یکپارچه‌کننده‌ها (پلتفرم‌ها) در ارتباط مستقیم با مصرف‌کنندگان نهایی و سرعت در شناسایی نیازمندی‌های آن‌ها به‌وجود آمده است. به ‌طور بالقوه، صنعت لجستیک و نقشی که در توانمندسازی این کسب‌وکارها ایفا می‌کند، عامل تعیین‌کننده‌ای در برنده شدن در این رقابت است.

 همان‌طور که اشاره کردید، نگاه هلدینگ به مفهوم توانمندسازها نزدیک است، به‌عنوان توانمندساز که بتواند اکوسیستم را راه‌اندازی کند.مستحضرید که نقش پلتفرم‌های پستی در اکوسیستم پست و لجستیک و تجارت الکترونیک کشور در حال رشد است، همان‌طور که تمامی پلتفرم‌های پستی فعال در این حوزه نشان داده‌اند. حال با توجه به اینکه شرکت‌های تابعه هلدینگ فاخر در سال‌های اخیر بر کسب‌وکارها یا همان مشتریان کسب و کارها تمرکز داشته‌اند، آیا برای این شرکت‌ها می‌توان نقشی جدید برای دسترسی به مشتریان (مصرف‌کنندگان نهایی) تصور کرد؟ اگر پاسخ منفی است، دلیل آن چیست؟ و اگر پاسخ مثبت است، چشم‌انداز هلدینگ به کدام سمت پیش می‌رود؟

بله، برای اینکه بتوانیم این بحث را به‌درستی پیش ببریم، باید یک مدل ذهنی مشترک داشته باشیم. مدل ذهنی شما ممکن است به هر امکانی اشاره کند که قابل تصور است، اما مدل ذهنی ما مبتنی بر تمرکز بر مفهوم است. همانطور که اشاره کردم، این مدل شامل سه لایه است و جایگاه ما نیز در این لایه‌ها مشخص است. حالا اگر بخواهیم به پلتفرم‌های لجستیک و مفاهیمی که حول این پلتفرم‌ها در حال شکل‌گیری است بپردازیم، باید به یک پارادایم دیگر اشاره کنیم که به طور خاص در حال شکل‌گیری است: پارادایم مستقیم به مصرف‌کننده  اگر بپذیریم که تمرکز بر مفهوم در حال تحقق است، یعنی دیگر افراد نمی‌خواهند از چندین واسطه مختلف خرید کنند، مثل اینکه از یک طرف از یک فروشنده خرید کنند، از طرف دیگر از پست بخواهند که کالا را بیاورد، از طرف سوم بخواهند که بیمه کنند و از طرف چهارم بسته‌بندی کنند. به عبارت دیگر، افراد تمایل دارند که به صورت مستقیم از تولیدکننده اصلی خرید کنند. در این پارادایم، دیگر ممکن است که خرید از محل فروش چندان مورد توجه نباشد، چرا که مصرف‌کننده ترجیح می‌دهد مستقیماً از تولیدکنندگان، یعنی تولیدکننده، خرید کند. در این حالت، نقش توانمندسازها بسیار برجسته‌تر از یکپارچه‌کننده‌ها خواهد شد. یکپارچه‌کننده‌ها در اینجا در سمت مصرف‌کننده قرار دارند، اما وقتی مصرف‌کننده تصمیم می‌گیرد که به صورت مستقیم از تولیدکننده کالا خریداری کند، توانمندسازها نقش پررنگ‌تری پیدا می‌کنند. در واقع، این توانمندسازها شامل فعالان صنعت لجستیک (پست‌ها و سایر خدمات لجستیکی)، بیمه‌ها، بانک‌ها، خدمات پرداخت و بسیاری دیگر هستند که به تسهیل این فرآیند کمک می‌کنند. حالا اگر به مدل مستقیم به مصرف‌کننده نگاه کنیم، می‌بینیم که پلتفرم‌هایی با مبانی لجستیکی شکل خواهند گرفت. به این معنا که هر کسی، از جمله تولیدکنندگان و سایر فعالان، تنها کافی است در این پلتفرم حضور داشته باشند و توانمندسازهای غیرلجستیکی نیز در آنجا مشارکت کنند. زمانی که یک مصرف‌کننده نیاز خود را اعلام کند، این پلتفرم می‌تواند تمامی خدمات مورد نیاز را به او ارائه دهد. در این مدل، بازی پلتفرمی شکل می‌گیرد، اما برخلاف پلتفرم‌های معمولی که اکنون با آن‌ها آشنا هستیم، این پلتفرم‌ها باید مبانی لجستیکی را در خود جای دهند. این پلتفرم‌ها قادر خواهند بود که از طریق توانمندسازها، خدمات مورد نیاز تولیدکنندگان و مشتری‌ها را تأمین کنند و حتی به نظر من، یکپارچه‌کننده‌ها نیز می‌توانند از این پلتفرم‌ها بهره‌برداری کنند. چراکه بسیاری از  یکپارچه‌کنندگان‌ها اکنون مجبور شده‌اند سیستم‌های لجستیکی خود را راه‌اندازی کنند تا خدمات را به طور مستقل ارائه دهند. اگر چنین پلتفرم‌های لجستیکی به عنوان توانمندسازها در این اکوسیستم ایجاد شوند، می‌توان گفت که صنعت پست و لجستیک در این راستا نقش بسیار حیاتی و کلیدی ایفا خواهد کرد. این پلتفرم‌ها می‌توانند به‌عنوان ابزار توانمندسازی برای ایجاد تعاملات میان تولیدکنندگان‌ها، مشتری ها و حتی یکپارچه‌کننده‌ها عمل کنند. به نظر می‌رسد که هلدینگ فاخر نیز در حال حرکت به سمت چنین پلتفرم‌هایی است و این یکی از طرح‌های آتی ما خواهد بود.

 با توجه به سیاست‌های جدید هلدینگ فاخر برای شرکت‌های تابعه که تمرکز خود را بر شناخت خواسته‌ها و نیازهای مشتریان و طراحی سرویس و محصول بر اساس مفهوم "مشتری‌محوری  قرار داده‌اند، اهمیت نوآوری در پست و لجستیک چگونه ارزیابی می‌شود؟

برای پاسخ به این سؤال، باید ابتدا از مفاهیم اکوسیستمی و تمرکز بر مفهوم و همچنین مفاهیم مستقیم به مصرف‌کننده شروع کنیم. نوآوری می‌تواند از منابع مختلفی نشأت گیرد، اما من این مفهوم را از طریق تحلیل رفتار مشتری توضیح می‌دهم. این تحلیل رفتار مشتری از داده‌ها حاصل می‌شود. داده‌ها از طریق پلتفرم‌های یکپارچه به دست می‌آیند که در آن‌ها همکاری میان ابعاد مختلف ممکن می‌شود و اطلاعات به اشتراک گذاشته می‌شود. بنابراین، مفهوم نوآوری از داده‌هایی که رفتار مشتری را نشان می‌دهند، شکل می‌گیرد. به عنوان مثال، پیش از ظهور گوگل، مردم به فروشگاه‌ها می‌رفتند و به صورت حضوری به جستجو و مشاهده محصولات می‌پرداختند، اما هیچ داده‌ای از این فعالیت‌ها ثبت نمی‌شد. گوگل این فرآیندپاساژگردی19 را به یک کسب‌وکار تبدیل کرد و به این شکل عمل کرد که اگر فردی به دنبال چیزی باشد، در فضای مجازی نیز می‌تواند جستجو کند و گوگل از طریق ردیابی فعالیت‌های او، اطلاعاتی را جمع‌آوری کرده و نیازهای او را شبیه‌سازی می‌کند. این اطلاعات شامل اینکه کدام مغازه‌ها را مشاهده کرده یا چه قیمتی را جستجو کرده است، می‌شود. در واقع، گوگل با استفاده از این اطلاعات، مفهوم یا دوقلوی دیجیتال 0 را ایجاد کرد. به نظر من، مهم‌ترین نوآوری‌ها در این زمینه درک نیازهایی است که مشتری حتی خود نیز از آن‌ها آگاه نیست بر مبنای داده‌ها، نوآوری‌های مبتنی بر خلاقیت هم وجود دارند و ما نیز از آن‌ها استقبال می‌کنیم، اما اگر بخواهیم نوآوری را به صورت سیستماتیک پیاده‌سازی کنیم، باید به ایجاد دوقلوهای دیجیتال از زوایای مختلف توجه کنیم. به ویژه در حوزه لجستیک، باید دوقلوی دیجیتال برای مشتریان‌مان، چه کسب و کارها و چه مشتریان، ایجاد کنیم. در این میان، برای مشتریان (مصرف‌کنندگان نهایی)، اهمیت دوقلوهای دیجیتال بیشتر است، زیرا تحلیل رفتار آن‌ها را راحت‌تر می‌کند. اگر بخواهیم نوآوری را در یک فضای اکوسیستمی پیاده‌سازی کنیم، باید به ساخت دوقلوهای دیجیتال توجه کنیم. دوقلوی دیجیتال، در واقع تصویری دیجیتالی از یک فرد فیزیکی است که به تدریج رزولوشن و جزئیات آن بهبود می‌یابد. مشابه فیلم‌های قدیمی که ابتدا تصویری مبهم از یک شیء گرفته می‌شد و سپس وضوح آن افزایش می‌یافت، در دوقلوهای دیجیتال هم از یک تصویر ابتدایی مبهم شروع می‌کنیم و سپس اطلاعات بیشتری از رفتار فرد به دست می‌آوریم. به عنوان مثال، شما می‌توانید ببینید که فرد در طول روز چه کارهایی انجام می‌دهد، چه غذایی می‌خورد، چه وسیله نقلیه‌ای را استفاده می‌کند، چگونه لباس می‌پوشد و به طور کلی رفتارهای او را تحلیل کنید. به این ترتیب، می‌توانید پیش‌بینی کنید که فرد چه نیازهایی خواهد داشت. برای اینکه نیازهای آتی مشتریان را بهتر درک کنید، کافی است به دوقلوی دیجیتال آن‌ها مراجعه کنید. رفتار فرد در طول زمان به شما این امکان را می‌دهد که نیازهایش را حتی قبل از آنکه خود او از آن‌ها آگاه شود، شناسایی کنید. همچنین می‌توانید از تکنیک‌هایی مانند خوشه‌بندی21 یا دسته‌بندی22 برای گروه‌بندی افراد بر اساس ویژگی‌های مشابه استفاده کنید. به این ترتیب، می‌توانید سرویس‌هایی را طراحی کنید که متناسب با ویژگی‌های خاص هر گروه باشد. به عنوان مثال، در حوزه اقتصاد نقره‌ای، که به جمعیت بالای 50 یا 60 سال اشاره دارد، نیازهای این گروه خاص با دیگر گروه‌ها متفاوت است. این افراد ممکن است به داروها، رژیم غذایی و خدمات بهداشتی خاص نیاز داشته باشند که برای آن‌ها طراحی شده است. این گروه‌ها، همچون سالمندان، کودکان، ورزشکاران و دیگر گروه‌ها، هرکدام نیازهای خاص خود را دارند. برای ارائه خدمات به این گروه‌ها، باید دوقلوی دیجیتال هر یک از اعضای این گروه‌ها را داشته باشیم تا بتوانیم خدمات دقیق‌تری ارائه دهیم. بنابراین، نوآوری برای من به طور سیستماتیک در قالب مفاهیم تمرکز بر مفهوم و داده‌هایی که به شکل دوقلوی دیجیتال تجسم می‌شوند، مطرح می‌شود. این مفاهیم می‌توانند نوآوری را از داخل خودشان استخراج کنند و به ما کمک کنند تا نیازهای جدیدی را که ممکن است هیچ‌گاه نتوانیم به آن‌ها فکر کنیم، شناسایی کنیم. اگر بخواهیم نوآوری را به صورت سیستماتیک پیاده‌سازی کنیم، باید به چارچوب‌هایی مانند تفکر طراحی23 توجه کنیم که تمرکز آن بر روی مشتری محوری است. به عبارت دیگر، برای پیاده‌سازی نوآوری، باید ابتدا دوقلوی دیجیتال ایجاد کنیم. البته در ابتدای کار ممکن است اطلاعات کافی نداشته باشیم. اما می‌توانیم با فرض‌های اولیه پیش برویم و در طول زمان اطلاعات جمع‌آوری کنیم تا به سطحی از دقت برسیم که بتوانیم به طور مؤثر از این دوقلوهای دیجیتال استفاده کنیم. بنابراین، این چارچوب‌ها باید جدی گرفته شوند و هلدینگ فاخر از ابتدای امسال این مسئله را در دستور کار خود قرار داده است. همه شرکت‌های تابعه هلدینگ اکنون بر مبنای این چارچوب‌ها به طور جدی کار می‌کنند و من نیز سعی می‌کنم در جلساتی که به نتیجه می‌رسند، حضور داشته باشم و همکاری کنم.

از دیدگاه شما، نقش مراکز مکانیزه تجزیه مبادلات توزیع (هاب‌ها) در بهینه‌سازی عملیات پست و لجستیک در ایران چگونه ارزیابی می‌شود و برنامه هلدینگ در این زمینه چه اهدافی را دنبال می‌کند؟

بله، لازم به یادآوری است که من در حال حاضر از منظر تمرکز بر مفهوم صحبت می‌کنم. اگر بخواهیم به این بحث از دیدگاه تمرکز بر مفهوم نگاه کنیم، باید بگویم که معمولاً سرویس‌های لجستیکی در دسته توانمندسازها قرار می‌گیرند. بنابراین باید از زاویه‌ای متفاوت به این موضوع نگاه کرد. در این راستا، در هلدینگ فاخر مفهومی به نام مرکز توزیع به عنوان سرویس معرفی شده است. به عبارتی مشابه با مفاهیم  نرم افزار به عنوان سرویس یا مهندس به عنوان سرویس ، که به کارکردهای خاصی اشاره دارند. در این زمینه، ما شرکتی داریم که به صورت اختصاصی خدمات هاب را ارائه می‌دهد. مفهوم "سرویس هاب" چیست؟ این بدین معناست که هر کسب‌وکار یا فردی که در حوزه حمل‌ونقل و پست فعالیت می‌کند، نیازمند یک سیستم سورتینگ و تجزیه مبادلات است. شرکت ما این خدمات سورتینگ را به طور گسترده برای تمامی کسب‌وکارها و افراد فراهم می‌کند. در این راستا، گامی فراتر از خدمات سورتینگ برداشته‌ایم و مفاهیم جدیدی را در توپولوژی‌های هاب‌ها به کار گرفته‌ایم. به عنوان مثال، یکی از پیشگامان این رویکرد در صنعت حمل‌ونقل و پست، استفاده از " شبکه ستاره ای" است که در آن تمام مبادلات در یک مرکز متمرکز سورت شده و سپس به مقصد ارسال می‌شود. ما این فرآیند را به صورت مدل همبند پیاده‌سازی کرده‌ایم. به این معنی که همانطور که در اینترنت مشاهده می‌کنید، هر بسته مانند یک  بسته اینترنت عمل می‌کند. یکی از دیدگاه‌های ما در این زمینه، مفهوم اینترنت فیزیکی است، که به معنای این است که هر بسته می‌تواند مانند یک بسته در شبکه‌های اینترنتی جابجا شود. در راستای این مفهوم، ما در شرکت تی‌هاب، دو لایه سورتینگ پیاده‌سازی کرده‌ایم. لایه اول شامل هاب‌های اصلی ماست که در حال حاضر ۱۵ عدد هستند، از جمله ۲ هاب در تهران و ۱۳ هاب در سطح کشور. هر هاب ورودی، که به عنوان حجم دریافت می‌کند، بسته‌ها را به صورت دسته تقسیم کرده و به ۱۴ هاب دیگر ارسال می‌کند. این فرآیند در لایه اول انجام می‌شود. در لایه دوم، حدود ۴۰ مینی‌هاب یا هابچه داریم که بسته‌ها از این هاب‌ها به مقاصد نهایی ارسال می‌شوند. بنابراین، ساختار مش ما به دو لایه ۱ و ۲ تقسیم شده است. این مدل چه مزایایی دارد؟ اولین مزیت آن این است که هزینه‌ها به طور قابل توجهی کاهش می‌یابد. همچنین، این سیستم به عنوان یک توانمندسازها عمل می‌کند، به گونه‌ای که همه شرکت‌ها می‌توانند از آن بهره‌برداری کنند. به عنوان مثال، نه تنها شرکت تیپاکس، بلکه دو شرکت کوریری دیگر نیز از این سیستم استفاده می‌کنند. به این معنا که هر بسته‌ای که به تی‌هاب تحویل داده می‌شود، در هر نقطه‌ای از کشور سورت شده و آماده تحویل می‌شود و سپس برای توزیع نهایی، مراحل نقطه تحویل طی می‌شود. استراتژی ما در این زمینه هاب شبکه است که در چارچوب مفهوم توانمندسازها برای تمرکز بر مفهوم طراحی شده و هدف آن این است که تمامی شرکت‌ها بتوانند از این سرویس بهره‌مند شوند. در کنار این، بحث ناشناس بودن بسته‌ها نیز مطرح است که بر اساس تکنولوژی بلاک‌چین و دیگر تکنولوژی‌های موجود، این چالش به طور کامل حل شده است و هم‌اکنون در حال بهره‌برداری است.

 به نظر شما، نقش لاکرهای هوشمند به عنوان تکمیل‌کننده زنجیره تأمین خدمات پست و لجستیک چگونه ارزیابی می‌شود؟

به نظر من، لاکرهای هوشمند امروزه در واقع در مرز پیشرفته‌ترین تکنولوژی‌های لجستیک قرار دارند. در اینجا ما همچنان از چارچوب تمرکز بر مفهوم و توانمندسازها صحبت می‌کنیم. یکی از مفاهیم کلیدی که در این زمینه به شدت مطرح است، مفهوم اینترنت اشیاء می‌باشد. مفهوم اینترنت اشیاء به طور ویژه در بخش‌هایی که نیاز به پیگیری و نظارت دقیق بر بسته‌ها و وسایل حمل و نقل آن‌ها وجود دارد، قوت می‌گیرد. این سیستم به شما امکان می‌دهد تا هم بسته‌ها را در طول مسیر ردیابی کنید، هم وضعیت حامل‌ها و محموله‌هایی که در آن‌ها قرار دارند را نظارت کنید و هم این بسته‌ها را در نهایت به دست مشتری برسانید. در این زمینه، لاکرهای هوشمند به عنوان بخشی از مفهوم اینترنت اشیاء عمل می‌کنند. در حالی که خانه‌ها و محیط‌های عمومی ممکن است به طور مستقیم با اینترنت اشیاء ارتباط نداشته باشند، لاکرهای هوشمند می‌توانند اطلاعات دقیقی از زمان ورود و خروج بسته‌ها، وضعیت محیطی (مانند دما، رطوبت و شرایط نگهداری) و سایر پارامترهای مرتبط را ثبت کنند. به این ترتیب، لاکرهای هوشمند در قالب یک توانمندسازها عمل می‌کنند و می‌توانند مشکلات مرتبط با اول و آخر مسیر  نقطه قبول و نقطه تحویل را حل کنند، به کاهش هزینه‌ها کمک نمایند و در عین حال امنیت بسته‌ها را تضمین کنند. همچنین، مفهوم زمان و محیط در این فرآیند بسیار اهمیت دارد. افراد در دنیای امروز زمان کمی دارند، بنابراین استفاده از لاکرهای هوشمند می‌تواند به افزایش کارایی و صرفه‌جویی در زمان کمک کند. علاوه بر این، این لاکرها به مشتریان این امکان را می‌دهند که سرویس‌های متناسب با نیاز خود را دریافت کنند، در حالی که تمامی این فرآیندها در چارچوب مفهوم اینترنت اشیاء صورت می‌گیرد. اگر از مفهوم اینترنت اشیاء فاصله بگیریم، لاکرها تبدیل به صندوق امانات معمولی خواهند شد که در این صورت کارایی چندانی نخواهند داشت. بنابراین، کلید موفقیت در استفاده از لاکرهای هوشمند، بهره‌گیری از تکنولوژی اینترنت اشیاء است.

 نقش لاکرهای هوشمند جابار را با توجه به کاهش آلاینده‌های زیست‌محیطی در طراحی زنجیره تأمین پایدار چگونه تشریح می‌فرمایید؟

به نظر من، شما به خوبی می‌دانید که در حال حاضر تلاش‌های زیادی برای ساخت زنجیره‌های تأمین پایدار انجام می‌شود. موضوع پایداری 29 یکی از مباحث بسیار مهم است، چرا که منابع کره زمین محدود هستند و برخی از آن‌ها در حال اتمام‌اند. بنابراین، هر چیزی که از این منابع برداشت می‌کنیم باید به نحوی مدیریت شود که بتوانیم آن را بازگردانیم یا جایگزین کنیم. اگرچه ما هنوز در مراحل اولیه درک این موضوع در عمل هستیم، اما در تئوری و در برخی مجموعه‌ها توجه زیادی به این موضوع معطوف شده است. در این زمینه، لاکرهای هوشمند به میزان قابل توجهی می‌توانند از آلودگی‌هایی که ناشی از سوخت‌های فسیلی و حمل‌ونقل در سطح شهر ایجاد می‌شوند، جلوگیری کنند. این امر به‌ویژه در شهرهایی که آلودگی هوا یک معضل جدی است، می‌تواند تأثیر زیادی داشته باشد. لاکرهای هوشمند به این نحو می‌توانند بخشی از زنجیره تأمین را تمیزتر و پایدارتر کنند و به طور کلی آن را انسانی‌تر نمایند. یکی از اهداف ما در هلدینگ فاخر این است که در تمامی بخش‌ها به موضوع پایداری و سبز بودن توجه ویژه‌ای داشته باشیم. خوشحالیم که شرکت جابار نیز در این زمینه تلاش‌های بیشتری انجام می‌دهد و در مسیر تحقق این اهداف پیشرفت‌های خوبی داشته است.

برای مشاهده ویدیوی این مصاحبه اینجا کلیک کنید.

برای پادکست این مصاحبه به جابارنامه در سایت جابار مراجعه کنید.

 

 

برگشت به بالا
در حال بارگذاری