زنجیره ارزش، پیشرفت فعالیتهایی است که منجر به ارائهی محصول یک شرکت، به بهترین شکل موجود به مشتریان نهایی خود است. با استفاده از آن، میتوانید باعث ایجاد مزیت رقابتی، افزایش حاشیه سود و بهبود کارآیی در سازمان خود شوید.
تجزیه و تحلیل آن، مدلهای بصری از فعالیتهایی مثل طراحی، تولید و توزیع به کسب و کار شما میدهد.
زنجیره تامین، از اجزای مختلفی تشکیل شده است، که این اجزا شامل: تأمین کننده، تولید کننده، توزیع کننده و مشتری میباشد. در این زنجیره، یک محصول، در زمان، مکان و با قیمت مناسب ساخته و توزیع میشود. زنجیره تامین، مانند یک زنجیر، تمام ارکان عملیاتی تامین را به هم متصل میکند. به عنوان مثال، آن دسته از محصولاتی که در کشور شما تولید نمیشوند، اما در فروشگاهها در دسترس هستند، به دلیل وجود سیستم زنجیره تامین میباشد.
این زنجیره هم مانند زنجیره ارزش، باعث ایجاد مزیت رقابتی، افزایش حاشیه سود و بهبود کارآیی در سازمان شما میشود.
هر دو شبکه، دارای فاکتورهای مشترکی مانند لجستیک و فرآیند تحویل میباشند. گاهی این امر باعث ایجاد سردرگمی و به کار بردن این دو عبارت به جای یکدیگر میشود.
هردو زنجیره، به صورت یک عملکرد (B2B فرایند خرید و فروش بین دو کسب و کار) میباشد.
اگر بخواهیم در یک قالب کلی آنها را معنی کنیم به این صورت میباشد که:
زنجیره ارزش، فرآیندی است که در آن یک شرکت، به مواد خام خود ارزشی جدید اضافه میکند تا محصولاتی تولید کند که در نهایت، کیفیت بیشتری نسبت به محصول قبلی داشته باشد و باعث رضایت بیشتر مصرفکنندگان شود. مفهوم آن، ایجاد روشی است که در آن ارزش محصول و خدمت در طول زنجیره به کیفیت محصول، اضافه شود. زنجیره تامین، تمام مراحل مورد نیاز برای رساندن محصول به مشتری را از تولید محصول تا ارسال آن به دست مشتری، انجام میدهد.
قابل توجهترین تفاوت میان این دو آن است که، زنجیره تامین مسئول منبعیابی، پردازش و تحویل کالا به مشتری میباشد، در حالی که کاربرد زنجیره ارزش در پی ایجاد ارزش در محصول و خدمات است.
در یک زنجیره تامین، هیچ ارزش افزودهای در فرایند تولید محصول صورت نمیگیرد و تنها فرایند آمادهسازی و انتقال محصول انجام میگردد.
در زنجیرهی ارزش، کار حملونقل و انبارداری صورت میگیرد. برای افزایش مزیت رقابتی، کیفیت محصول بررسی شده و ارتقا مییابد.
از دیگر تفاوتهای موجود میتوان به این گزینه اشاره کرد که زنجیره تامین در راستای مدیریت عملیات و زنجیره ارزش با هدف بهینهسازی مدیریت کسب و کار، مورد استفاده قرار میگیرد.
مراحل انجام شده در زنجیرهی تامین، از تقاضای محصول شروع شده و با تحویل محصول به پایان میرسد. اما در زنجیره ارزش، این مراحل از تقاضای مشتری شروع شده و با توسعه محصول به پایان میرسد.
هدف در زنجیره تامین، دستیابی به رضایت مشتری و در زنجیرهی ارزش، کسب مزیت رقابتی میباشد.
مراحل کلیدی در زنجیره تامین، به ترتیب سفارشگذاری، تهیه، لجستیک، تولید، جمعآوری، بستهبندی، بازاریابی، توزیع، تحویل و پشتیبانی مشتری میباشد. اما این مراحل در زنجیره ارزش به ترتیب، تحقیق، نوآوری، توسعه، تست کردن محصول، بستهبندی، فروش و بازاریابی و خدمات پس از فروش میباشد.
این دو زنجیره هردو به یک اندازه در دنیای تجارت مهم هستند. یکی بدون دیگری، تاثیری که باید را در ایجاد مزیت رقابتی برای سازمان، نخواهد داشت. لذا باید هر دو زنجیره که مکمل یکدیگر میباشند را به خوبی شناخت و در عملکرد سازمان به کار گرفت.
هلدینگ فاخر، توانسته با تکیه بر تجربه و فعالیت خود در صنعت پست و لجستیک، سرمایهگذار شرکتهایی باشد که از فرآیندها در زمینه لجستیک استفاده میکنند. در همین راستا، ما به عنوان سرمایهگذار در کنار شما هستیم تا ایدههای نوینتان را به مرحله عمل برسانید.
در حال حاضر تولید و تجارت بهصورت مداوم در حال افزایش هستند، اما شدت تجارت که به معنای سهم تولیدی معامله شده است، در هر زنجیره ارزش تولیدی کالا در حال کاهش میباشد. بهطور کلی جریان خدمات و دادهها نقش بسیار پررنگتری در پیوند دادن اقتصاد جهانی به یکدیگر بازی میکنند. چرا که نهتنها تجارت خدمات سریعتر از تجارت کالا رشد میکند، بلکه خدمات ارزش بسیار بیشتری در اقتصاد جهانی دارند. همچنین تمام زنجیرههای ارزش جهانی در حال وابسته شدن به دانش هستند. درواقع نیروی کار کممهارت، دیگر بهعنوان عامل تولید اهمیتی نخواهد داشت. بلکه استفاده از راهکارهایی مانند بهینه سازی مسیر و انتخاب مکان مناسب تولید، اهمیت بیشتری در این زمینه دارند.
طی دهههای 1990 و 2000 میلادی، زنجیره ارزش جهانی با تغییرات گستردهای در سطح جهان همراه بود و بسیار پیچیدهتر شد. اما شبکههای تولید تغییرناپذیر نیستند و به تکامل خود ادامه میدهند. در دهه گذشته، زنجیرههای ارزش جهانی با 5 تغییر ساختاری روبهرو شدند که در ادامه به آنها پرداخته خواهد شد.
طی سالهای 1995 تا 2007، تجارت در تمام زنجیرههای ارزش جهانی با رشدی بیسابقه روبهرو بود و افزایش یافت. اما طی سالهای اخیر، شدت تجارت (نسبت صادرات ناخالص به تولید ناخالص) تقریبا در تمام زنجیرههای ارزش تولیدکننده کالا کاهشی بوده است. با وجود این که تجارت بهصورت مطلق در جهان در حال رشد است، اما سهم تولید از آن در سراسر جهان از 28.1 درصد در سال 2007، به 22.5 درصد در سال 2017 کاهش یافته است. همچنین باید اشاره کرد که رشد حجم تجارت نیز کاهشی بوده است. چرا که بین سالهای 1990 تا 2007، حجم تجارت جهانی سرعت رشدی 2.1 برابر سریعتر از تولید ناخالص واقعی داشته است. اما از سال 2011 تا به امروز، تنها 1.1 برابر سریعتر از تولید ناخالص داخلی رشد کرده است.
کاهش شدت تجارت بهخصوص در پیچیدهترین و پرمعاملهترین زنجیرههای ارزش کاملا مشهود است. با این حال، این روند کاهشی به معنای پایان یافتن جهانی شدن نیست، بلکه نشاندهنده این است که توسعه چین و دیگر اقتصادهای نوظهور، در حال حاضر مصرف بیشتری نسبت به میزان تولید خود دارند.
در سال 2017، ارزش تجارت ناخالص خدمات در مجموع به 5.1 تریلیون دلار رسید که در مقایسه با ارزش 17.3 تریلیون دلاری تجارت جهانی بهشدت کمتر است. اما تجارت خدمات در دهه گذشته بیش از 60 درصد سریعتر از تجارت کالا رشد کرده است. درواقع بخشی از زیرمجموعههای تجارت خدمات، مانند خدمات مخابرات و فناوری اطلاعات، خدمات کسبوکارها، خدمات پست و لجستیک و هزینههای مالکیت معنوی، دو تا سه برابر رشد سریعتری دارند. با این حال، نقش کامل خدمات در آمارهای تجارت سنتی مبهم است.
در ابتدا باید گفت که خدمات تقریبا یک سوم ارزشی را ایجاد میکنند که به کالاهای تولیدی مبادله شده وارد میشود. مواردی مانند تحقیق و توسعه، مهندسی، فروش و بازاریابی، لجستیک، بهینه سازی مسیر، امور مالی و منابع انسانی به کالاها کمک میکنند تا به بازار عرضه شوند. علاوهبر این، خدمات وارداتی تقریبا در تمام زنجیره ارزش، جایگزین خدمات داخلی میشوند. در آینده، تمایز میان کالاها و خدمات کمتر خواهد شد. چرا که تولیدکنندگان بهطور فزایندهای انواع جدیدی از لیزینگ، اشتراک و سایر مدلهای کسبوکار را "بهعنوان خدمات" به مشتریان معرفی میکنند.
در ادامه باید گفت که داراییهای نامشهودی مانند نرمافزار، برندسازی، طراحی، زنجیره تامین، فرایندهای عملیاتی و... که شرکتهای چندملیتی برای شرکتهای وابسته خود در سراسر جهان ارسال میکنند، اغلب قیمتگذاری نمیشوند. برای مثال، سالها تحقیق و توسعه صرف توسعه داروها و تلفنهای هوشمند میشود، اما برندهایی مانند نایکی و آدیداس صرفا به علت طراحی و محبوبیت برند میتوانند محصولاتشان را با قیمت بالایی به مشتریان عرضه کنند.
با گسترش زنجیره ارزش جهانی در دهههای 1990 و اوایل 2000 میلادی، بسیاری از تصمیمگیریها روی انتخاب محل تولید بر اساس هزینههای نیروی کار متمرکز بود. این امر بهویژه در صنایعی که کالاها و خدمات را با نیروی کار تولید میکردند، اهمیت بیشتری داشت. با این حال، برخلاف تصور بیشتر افراد، امروزه تنها 18 درصد از تجارت کالا بر اساس آربیتراژ هزینه نیروی کار (بهعنوان صادرات از کشورهایی که تولید ناخالص داخلی سرانه آنها یک پنجم یا کمتر از کشور واردکننده است) متکی است.
به عبارت دیگر، حدود 80 درصد تجارت جهانی کالاهای امروزی از یک کشور با هزینه دستمزد پایین به کشوری با دستمزد بالا نیست؛ چرا که ملاحظات دیگری به غیر از دستمزد پایین در تصمیمگیری شرکتها در مورد مکان تولید، مانند دسترسی به نیروی کار ماهر، دسترسی به منابع طبیعی، داشتن یک زنجیره تامین مناسب، نزدیکی به مصرفکنندگان برای لجستیک بهتر و کیفیت زیرساخت نقش دارد.
در زنجیره ارزش، هزینههای سرمایهگذاری شده برای تحقیق و توسعه، زنجیره تامین و داراییهای نامشهود مانند برندها، نرمافزارها و مالکیت معنوی بهعنوان سهمی از درآمد در حال رشد است. به طور کلی، از 5.4 درصد درآمد در سال 2000، این مقدار به 13.1 درصد در سال 2016 افزایش یافته است. این روند در زنجیرههای ارزش نوآوریهای جهانی آشکارتر است.
شرکتهای ماشینآلات و تجهیزات، 36 درصد از درآمد را صرف تحقیق و توسعه و داراییهای نامشهود میکنند. در حالی که شرکتهای داروسازی و تجهیزات پزشکی به طور متوسط 80 درصد درآمد خود را خرج این کار میکنند. تاکید روزافزون بر دانش و منابع نامشهود به نفع کشورهایی است که دارای نیروی کار بسیار ماهر، قابلیتهای نوآوری و تحقیق و توسعه قوی، و حمایتهای قوی از مالکیت معنوی هستند.
تا چند سال گذشته، تجارت در میان اقیانوسها با کاهش هزینههای لجستیک و ارتباطات و همچنین بهینه سازی مسیر و گسترش زنجیرههای ارزش جهانی به چین و دیگر کشورهای در حال توسعه در حال گسترش بود. این روند در سالهای اخیر شروع به تغییر کرده است. در حال حاضر سهم تجارت درونمنطقهای از تجارت جهانی کالا در سال 2013 به میزان 2.7 افزایش یافته است. این آمار نشان میدهد که بازارهای نوظهور افزایش مصرف زیادی دارند. این روند میتواند در سایر زنجیرههای ارزش نیز تسریع شود. چرا که اتوماسیون اهمیت هزینههای نیروی کار را کاهش و اهمیت سرعت بازار را در تصمیمگیریهای شرکت درباره محل تولید کالا افزایش میدهد.
جغرافیای تقاضای جهانی و همینطور پست و لجستیک در حال تغییر است. پیشبینی میشود بازارهای نوظهوری مانند چین و هند به زودی به مصرفکنندگان اصلی تبدیل خواهند شد. همچنین تا سال2030 کشورهای در حال توسعه بیش از نیمی از مصرف جهانی را تشکیل خواهند داد. مصرف داخلی چین در حال افزایش است که منجر به کاهش صادرات این کشور میشود. سایر کشورهای در حال توسعه نیز شاهد افزایش هزینههای مصرفکننده هستند.
رشد زنجیرههای تامین داخلی در چین و دیگر اقتصادهای نوظهور، شدت تجارت جهانی را کاهش داده است.
در سالهای اخیر اقتصاد چین برای تولید کالاهای واسطهای بیشتر و انجام تحقیقات در داخل کشور تکامل یافت و ارزش افزوده بیشتری را به دست آورد. سایر کشورهای در حال توسعه مانند ویتنام و بنگلادش نیز در حال تثبیت شبکههای تولید هستند. تجارت جهانی کالا در حال کاهش است، اما فناوریهای دیجیتالی اقتصاد جهانی را از طریق جریان دادهها به یکدیگر متصل میکنند.
رشد جریان دادههای فرامرزی باعث کاهش هزینههای مبادلات و افزایش تجارت شده است. با این حال تاثیر فناوریهای جدید روی جریان جهانی کالاها و خدمات مشخص نیست. ارتباطات دیجیتال، تجارت را تسهیل کردهاند، اما موج بعدی فناوری ممکن است تجارت کالا را کاهش و جریان خدمات را افزایش دهد.
پلتفرمهای دیجیتال، فناوریهای لجستیک و پیشرفتهای پردازش داده به کاهش هزینههای تراکنشهای فرامرزی ادامه میدهند و همه انواع جریانها را فعال میکنند.
اکنون اینترنت اشیا، هوش مصنوعی و بلاک چین فرایندهای تحویل و گمرک را تسریع کردهاند. در نهایت پیشبینی میشود این فناوریها در پست و لجستیک بهطور بالقوه تجارت کلی را تا سال 2030بین 6 تا 11 درصد افزایش دهند.
اتوماسیون و ساخت فرآیندهای تولید پیشرفته، نحوه عملکرد فرآیندهای تولید و اهمیت ورودیهای درگیر را تغییر میدهند.
اتوماسیون و هوش مصنوعی در حال تغییر اهمیت سرمایه در مقابل نیروی کار در تولید و خدمات هستند.
تولید افزودنی (چاپ سه بعدی) ممکن است بر تجارت تاثیر بگذارد، اما جایگزین تولید انبوه نخواهد شد. این فناوریها ممکن است تا سال 2030 تجارت جهانی کالا را تا 10 درصد کاهش دهند، اما احتمال دارد به نزدیک شدن و منطقهای شدن تجارت نیز منجر شوند .
فناوری در حال تغییر جریانهای تجاری است. مثلا خودروهای الکتریکی قادرند تجارت قطعات خودرو و واردات نفت را کاهش دهند. جریان و محاسبات ابری در حال تغییر از جریان فیزیکی به دیجیتال هستند. شبکههای فوق سریع G5 خدمات جدیدی مانند جراحی از راه دور و نگهداری واقعیت افزوده را امکانپذیر میکنند که همگی بر تجارت تاثیر میگذارند.
به علت تغییر هزینهها و ریسک، شرکتها باید استراتژیهای جهانی خود را تغییر دهند. آنها باید مکان رقابت در زنجیره ارزش را دوباره ارزیابی کنند، ارزش خدمات را به دست آورند و در ردپای عملیاتی خود نیز تجدید نظر کنند. انعطافپذیری، اولویت دادن به سرعت در بازار، ایجاد روابط نزدیکتر با تامینکنندگان و درک نیازهای مشتری در این امر اهمیت بسیار زیادی دارند. این تغییرات ممکن است شامل انجام عملیات بیشتر در داخل شرکت، تغییر به سمت خدمات و قراردادن تولیدات در نزدیکی بازارهای مصرف شود. شرکتها همچنین باید بر ساخت عملیاتهای انعطافپذیر، چابک و ادغام فناوریهای تولید و لجستیک سرتاسری تمرکز کنند.
باید گفت که برخلاف گذشته، شرکتها تنها روی بازار کشورهایی با اقتصاد پیشرفته تمرکز ندارند و برای بازارهای پرمصرف کشورهای در حال توسعه نیز رقابت میکنند. هلدینگ فاخر یکی از مجموعههای پیشرو در حوزه پست و لجستیک و تجارت الکترونیکی است و برای توسعه کسبوکارهای این حوزه و راهاندازی آنها تلاش میکند. ما در هلدینگ فاخر در تلاش هستیم تا یک اکوسیستم هوشمند و پایدار را در صنعت پست و لجستیک و تجارت الکترونیکی شکلدهی و آن را با محوریت کسبوکارهای فروش آنلاین رهبری کنیم.